پدر دستشو گذاشت روشونه پسرشو ازش پرسيد تو قويترى يا من؟ پسر گفت: من، پدر باكمى دلشكستگى دوباره پرسيد: تو قويترى يا من؟ پسر گفت: من، پدر با دلى گرفته به ياد همه زحمتايى كه كشيده بود دستشو از شونه پسرش برداشت و 2 قدم دورتر پرسيد: تو قويترى يا من؟ پسر گفت: شما، پدر گفت چرا نظرت عوض
شد.
پسرگفت: وقتى دستت رو شونه ام بود فكر ميكردم دنيا پشتمه!!
.
نظرات شما عزیزان: